سه‌شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۷

هجده تیر هفتاد و هشت!
هر چی فکر می کنم یادم نمیاد کنکور سال 78 چندم تیر ماه بود. فقط یادم هست که 18 تیر 78 هنوز کنکور نداده بودم.یادم هست که توی اون شلوغ پلوغی که فقط خبرش بهم می رسید دوروبرم پر از ترس از ملقی شدن کنکور بود. یادم هست همان روزهابود که دفتر و کتاب را بستم و استراحت قبل کنکور را شروع کردم. توی همان هفته یک شب رفتیم سینما فرهنگ فیلم "دو زن". شروع دل درد ماهانه من بود و می شد گریه های بی وقفه ام را از نیم ساعت بعد از شروع فیلم تا چند روز بعد از تمام شدنش به راحتی توجیه کرد.
گاهی لجم می گیرد که خاطره ای از آن روزها ندارم. که دانشجو نبوده ام. که حتی یادم نیست جرعت کردم چند روز مانده به کنکور بروم کوی ببینم چه خبر است یا نه. از همان موقع عکس های تک و توک که روز به روز زیادتر می شد برای من تصویر واقعه ای را می ساخت که مثلا قرار بود "در بطنش" بوده باشم. کم کم توی دانشگاه شریف چهره آدمهایی را که توی عکسها دیده بودم می شناختم. و هی خبر پشت خبر و مقاله پشت مقاله و دروغ پشت دروغ.
گاهی خوشحالم.وقتی فکر می کنم که شاید خوشبینی ام به آینده و برنامه ام برای برگشت چیز دیگری می شد اگر تجربه نزدیک تری از 18 تیر داشتم.

هیچ نظری موجود نیست: