امروز که باران ببارد 18 ساله می شوم...
چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۷
بالاخره شروع کردم به نوشتن.
توی یک دفتر جلد چرمی با کاغذهای زرد که نخ چرمی دورش می پیچد و درش را می بندد دارم از زندگیم در سرزمین دیگران می نویسم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر