امروز که باران ببارد 18 ساله می شوم...
دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۷
تنها که می نشینم توی این اتاق پشت کامپیوتر هی دلم گرمپ گرمپ می زند و به جای همه آنهایی که نمی شود دیدشان تنگ می شود برای تو. منتظر نشسته ام که زنگ بزنی و بگویی برویم خانه....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر