جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۷

آقای "هامون"، آقای "یکبار برای همیشه"، آقای "کیمیا"، و آقای "خانه سبز" رو با اینکه خیلی چیزهاش تکراری شده بود خیلی دوست داشتم.
و امروز صبح که خبر رو خوندم یاد همه این آدمهای دوست داشتنی زنده شد. و حسرت اینکه هیچوقت "روزی روزگاری" رو درست ندیدم....

طبق معمول بعد هر خبر مرگ این سوال وجودی بر می گرده تو سرم که...اگه بعدش هیچی نباشه چی؟ و باز فکرمو اینجوری ساکت می کنم که اگه چیزی نباشه دیگه نخواهیم بود که بفهمیم چیزی نیست.....

هیچ نظری موجود نیست: