چهارشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۷

خاطرات من وقتی دموکراسی آمریکایی را در کمپین اوباما تمرین می کردم

دو سری کار جدید کردم.
1. در خونه مردم رفتن: هفته پیش شنبه خونه یکی از بچه ها قرار داشتیم برای اینکه از اونجا راه بیفتیم و بریم در خونه های مردم.تقسیم شدیم به گروه های دو نفره به طوری که تو هر گروه حداقل یک نفر اسپانیایی بلد باشه (که اگه رفتیم در یه خونه ای که انگلیسی بلد نبودن کارمون پیش بره).
یه نقشه داشتیم با یه لیست از خونه هایی که باید می رفتیم درشون. این دفعه هدف اصلی ثبت نام رای دهنده بود در نتیجه خونه هایی انتخاب شده بودن که بر اساس دیتا بیسشون حداقل یک نفر توشون برای رای دادن ثبت نام نکرده بود.
پروسه حدود 2 ساعت طول کشید برای 36 تا خونه. من مسئول پلاک های فرد بودم، همراهم که یه پسر 22 ساله بود مسئول خونه های زوج. ولی نزدیک هم می رفتیم که اگه جایی که من در زدم احتیاج به اسپانیایی داشت بتونم صداش کنم.
تعداد زیادی از آدرس ها غلط بود چون طرف یا رفته بود، یا خونه اش رو اجاره داده بود. شاید 1/4 اینطوری بود. 6-7 تا خونه دیگه گفتن که شهروند آمریکایی نیستن و نمی تونن رای بدن. خدود 1/4 دیگه خونه نبودن. یه تعدادی ثبت نام کرده بودن و دموکرات هم بودن. یک نفر هم به من گفت :"من تا تهش جمهوری خواهم " و در رو روم بست!
بدترینش خونه یه آقای خیلی پیر مبتلا به پارکینسون بود. من دو بار در زدم و داشتم می رفتم که در رو باز کرد. موهاش سفید سفید بود و دستش به شدت می لرزید. تا گفتم سلام گفت: "من رو از خواب بیدار کردی!" من داشتم از خجالت می مردم. شروع کردم به معذرت خواهی و راه افتادم برم که یهو گفت " ولی من طرفدار اوباما م!" یه لبخند زد، و رفت تو (من روی سینه ام یه علامت کمپین اوباما بود).
اون روز من و همراهم 3 تا ثبت نام جدید کردیم که همه دموکرات بودن و طرفدار اوباما.

2. روز اول ترم توی دانشگاه یه میز داشتیم و قرار بود تا جایی که می شه ثبت نام جدید بکنیم. چون اونایی که امسال وارد دانشگاه می شن اولین بارشونه که می تونن رای بدن. همه رو سینه امون یک علامت زدیم، یه تخته شاسی که روش یه سری فرم ثبت نام بود گرفتیم دستمون با چند تا خودکار و پخش شدیم جاهای شلوغ دانشگاه. هی از مردم می پرسیدیم که ثبت نام کردن یا نه. یه خورده خسته کننده بود چون قاعدتا بیشتریا کرده بودن (با توجه به اینکه توی یه دانشگاه بودیم) ولی خب کار جالبی بود. بعضی لحظه هاش احساس فروشنده های دوره گرد بهم دست می داد. هی دونه دونه از همه می پرسیدم ثبت نام کردن یا نه و هی اونا احساس می کردن باید به من لبخند بزنن. خلاصه که من از 8 صبح تا 10 صبح 6 نفر رو ثبت نام کردم که باز هم به غیر از یکی که هنوز تصمیم نگرفته بود بقیه طرفدار اوباما بودن.
با توجه با اینکه انتخابات قبلی با 500 اختلاف رای توی فلوریدا نتیجه معلوم شده، اینکه من به تنهایی 8 تا رای بالقوه برا اوباما پیدا کردم خیلی خوبه به نظر خودم!!!!
اینطور که شنیدم دوشنبه و سه شنبه رو هم تونستیم 500 رای جدید در دانشگاه ما ثبت نام کنیم.

یه نکته:
. یه مشکل مهم اوباما الان اونایین که طرفدار کلینتون بودن و هنوز راضی نشدن که برن طرف اوباما. دیروز توی مجمع دمکراتها هیلاری کلینتون سخنرانی کرد و به نظر من سخنرانیش شاهکار بود. یعنی بدون رودرواسی اون طرفدارهاییشون که نمی خوان به اوباما رای بدن خطاب قرار داد و خیلی هنرمندانه حرفاشو زد.
اگه می تونین یوتیوب ببینین این سخنرانیشه.
اگر نه، می تونین اینجا متن سخنرانی رو بخونین. هرچند به نظر من ارائه اش بخش مهمی از قضیه بود.

۵ نظر:

Roya گفت...

(شاید این سوال رو قبلا جواب داده باشی) وقتی مثلا می‌ری دم خونه مردم نمی‌فهمن خارجی هستی؟ کسی ازت نمی‌پرسه کجایی هستی و بعد حرفی راجع به ایران بزنن؟

مریم گفت...

راستش من تا حالا توی این کشور برخوردی با مردم نداشتم که ربطی به خارجی بودنم داشته باشه. احتمالا اگه بری تو شهرهای کوچیک که خارجی کمه ممکنه این مسئله پیش بیاد. ولی تو شهرهای بزرگ که مردم از همه جای دنیا توش زندگی می کنن آمریکایی های سفید هم عادت دارن. اتفاقا به نظر من اگه این چند روز مجمع ملی دموکرات ها رو کسی بتونه ببینه، یا حتی عکسهاشو، تنوع ملیت ها و قومیت ها و نژاد ها توش واقعا جالبه (بخصوص با توجه به اینکه من شنیدم مجمع جمهوری خواه ها تقریبا همه سفیدن). تو جلسه های ما برای همین کارهای کمپین تقریبا هر کسی مال کشوریه. خب اینجا از آمریکای جنوبی خیلی بیشترن ولی باز هم تنوع خیلی جالبه. توی همون جلسات تو معرفی ها من می گم ایرانی هستم و بیشترین عکس العملی که تا حالا گرفتم این بوده که مردم گفتن خیلی دلشون می خواد ایران رو ببینن (توجه کنین که اینا یا طرفدار های اوبامایی بودن که اومدن تو کمپینش کار کنن یا دانشجوهای فوق لیسانس و دکتری در نتیجه من ادعا نمی کنم نمونه برداری از مردم آمریکان) و اونایی که من می رم در خونه اشون هم خیلی ها خارجی هستن. خیلی ها به این کشور خیلی فحش ها می دن (حتی خود من) ولی همین یک نکته اش به نظر من واقعا قابل تحسینه.

Anonymous گفت...

Good luck Maryam. I like your effort:)hope he will be elected on Nov.

Roya گفت...

نه منظورم این نبود که کسی چیز بدی بگه. من خودمم این ۵ ساله هیچ برخورد بدی ندیدم ولی شاید لهجه خیلی ایرانی منه که حتی تو مغازه هم می‌رم ازم می‌پرسن کجاییم. و بعد اگه چیزی بدونن از ایران بحث سیاسی شروع می‌شه. کنجکاو بودم بدونم تو این مدت این همه آدم دیدی مخصوصا طرفدارهای اوباما حرفی زدن یا نه و نظرشون چی بوده.

مریم گفت...

آها ببخشید!
آره منم ازم می پرسن کجاییم. ولی نه اونایی که می رم در خونه اشون. یعنی تو برخورد های اینقدر کوتاه معمولا مطرح نمی شه.