جمعه، دی ۲۷، ۱۳۸۷

روزمره

1. دو سال و نیم پیش که اومدیم به این شهر، از یک مغازه کلی فروشی یک کارتن بزرگ کیسه آشغال خریدیم. امروز فهمیدم که 4-5 تا بیشتر ازشون نمانده. خنده داره ولی یهو رفتم تو فکر که دیگه شاید از اونجا خریدن صرفه جویی نباشه چون معلوم نیست من دو سال و نیم دیگه کجام و احمقانه اس اون همه بخرم و بزارم برم.
یهو انگار این فکر تجسم این زندگی عجیب و غریب شد! واقعا باید بسته چند تایی کیسه آشغال بخرم؟


2. یه وقتهایی ممکنه پیش بیاد که آدم تو یخچال فقط همبرگر یخ زده داره و کدو و پیاز و نون و سس گوجه و خردل و پنیر و رب. خنده داره ولی ممکنه پیش بیاد. اینجور وقتها پیاز و کدو رو با رب سرخ کنید با کمی نمک و فلفل، پنیر رو بمالید روی نون با سس گوجه و خردل، همبرگر رو بزارین روش با گوجه، و کدو و پیاز سرخ شده هم روش. برای من که یکی از خوشمزه ترین همبرگرهای دنیا بود.

۱ نظر:

Anonymous گفت...

ye rahesh in e ke dige kolan kise zobale nakhari o az hamin kisehaye ke hatman haruz tu khune chandtaish peyda mishan estefade koni ! Hame chi o nabayad ke kharid akhe unam chiz e enhad mozeri mess e kise naylon....