این کامنت برای دو تا پست اخیرته: مشکل اصلی ما آدمایی ان که سنگ اصلاح طلبی رو به سینه می زنن. آدمایی که به شدت براشون مهمه "کاندیدای اصلاحات" رفیق خودشون هست یا نه. به قول یکی از بچه ها، اینا از محمد رضا خاتمی و محسن میردامادی تا بهزاد نبوی و محسن آرمین تا همین لاری و ابطحی، یک لشکر خیل علافان و بی کارانن که با به قدرت رسیدن خاتمی، می تونن وزارتی، ریاستی، وکالتی چیزی بزنن به بدن. واضحه که تو این شرایط نهایت قبله ی آمالشون می شه همین خاتمی. وگرنه واقعا اگه می خواستن، قحطی کاندیدا نبود. محمد علی نجفی یا از اون بهتر، بیژن زنگنه. (واقعا من به شدت از نیومدن زنگنه افسوس می خورم.) فقط مشکل این بود که اینا با حضرات رفاقت آنچنانی نداشتن. اینا این قدر احمقن که چشمشون رو همه چی می بندن. شاید باور نکنی، اما تو بدنه ی مردم، درصد قابل توجهی "نفرت" از خاتمی وجود داره. دقیقا "نفرت". اینو من کی می فهمم؟ وقتی می رم ساری، با بابام حرف می زنم، مامانم از حرفای سیاسی همکاراش تو مدرسه می گه، تو جمع خانوادگی پای بحث سیاسی پسر عموهام می شینم. فک می کنی تو همین یک ماه اخیر چقدر این جمله ها رو شنیده باشم خوبه؟ "خاتمی می خواد بیاد چه غلطی بکنه؟ هشت سال گند زد به مملکت بس نبود؟ همون نیاد خودشو بیشتر از این نجس نکنه سنگین تره. هیشکی دیگه بهش رای نمی ده. مرتیکه ی فلان فلان شده"...برای من سواله، حضرات کی، دقیقا کی می خوان گوشی برای این صداها باشن؟ چطوری می خوان تو کله ی مردم بکنن که آقا جون، خاتمی هر چی بود یا نبود، از این میمون بهتر بود؟ تو باور می کنی من بارها این جمله رو ازشون شنیدم که "نمی ذارن احمدی نژاد کار کنه"؟ و اگه ازشون بپرسی (که پرسیدم) کی نمی ذاره، چی نمی ذاره، مگه قطعی برق نداشتین؟ مگه همین خود شما تو زمستون پارسال تو ساری و قائمشهر از بی گازی دور لامپ صد جمع نمی شدن برای گرم شدن؟ مگه غیر این بود که واسه حموم رفتن می رفتین خونه ی فامیل تون چند محل اون ورتر که فشار گاز بیشتر بود؟ هیچ جواب به دردبخوری نمی شنوی، اما طرف همچنان معتقده که "نمی ذارن". من شخصا بسیار ناامیدم، و فک می کنم مایی که هر روز تو کوچه و خیابون لابه لای مردمیم، واقعا نمی دونیم چه فکری می کنن؛ وای به حال حضرات که از الان دارن برای معاونای وزرات خونه ها نقشه می کشن...
۱ نظر:
این کامنت برای دو تا پست اخیرته: مشکل اصلی ما آدمایی ان که سنگ اصلاح طلبی رو به سینه می زنن. آدمایی که به شدت براشون مهمه "کاندیدای اصلاحات" رفیق خودشون هست یا نه. به قول یکی از بچه ها، اینا از محمد رضا خاتمی و محسن میردامادی تا بهزاد نبوی و محسن آرمین تا همین لاری و ابطحی، یک لشکر خیل علافان و بی کارانن که با به قدرت رسیدن خاتمی، می تونن وزارتی، ریاستی، وکالتی چیزی بزنن به بدن. واضحه که تو این شرایط نهایت قبله ی آمالشون می شه همین خاتمی. وگرنه واقعا اگه می خواستن، قحطی کاندیدا نبود. محمد علی نجفی یا از اون بهتر، بیژن زنگنه. (واقعا من به شدت از نیومدن زنگنه افسوس می خورم.) فقط مشکل این بود که اینا با حضرات رفاقت آنچنانی نداشتن. اینا این قدر احمقن که چشمشون رو همه چی می بندن. شاید باور نکنی، اما تو بدنه ی مردم، درصد قابل توجهی "نفرت" از خاتمی وجود داره. دقیقا "نفرت". اینو من کی می فهمم؟ وقتی می رم ساری، با بابام حرف می زنم، مامانم از حرفای سیاسی همکاراش تو مدرسه می گه، تو جمع خانوادگی پای بحث سیاسی پسر عموهام می شینم. فک می کنی تو همین یک ماه اخیر چقدر این جمله ها رو شنیده باشم خوبه؟ "خاتمی می خواد بیاد چه غلطی بکنه؟ هشت سال گند زد به مملکت بس نبود؟ همون نیاد خودشو بیشتر از این نجس نکنه سنگین تره. هیشکی دیگه بهش رای نمی ده. مرتیکه ی فلان فلان شده"...برای من سواله، حضرات کی، دقیقا کی می خوان گوشی برای این صداها باشن؟ چطوری می خوان تو کله ی مردم بکنن که آقا جون، خاتمی هر چی بود یا نبود، از این میمون بهتر بود؟ تو باور می کنی من بارها این جمله رو ازشون شنیدم که "نمی ذارن احمدی نژاد کار کنه"؟ و اگه ازشون بپرسی (که پرسیدم) کی نمی ذاره، چی نمی ذاره، مگه قطعی برق نداشتین؟ مگه همین خود شما تو زمستون پارسال تو ساری و قائمشهر از بی گازی دور لامپ صد جمع نمی شدن برای گرم شدن؟ مگه غیر این بود که واسه حموم رفتن می رفتین خونه ی فامیل تون چند محل اون ورتر که فشار گاز بیشتر بود؟ هیچ جواب به دردبخوری نمی شنوی، اما طرف همچنان معتقده که "نمی ذارن". من شخصا بسیار ناامیدم، و فک می کنم مایی که هر روز تو کوچه و خیابون لابه لای مردمیم، واقعا نمی دونیم چه فکری می کنن؛ وای به حال حضرات که از الان دارن برای معاونای وزرات خونه ها نقشه می کشن...
ارسال یک نظر