دوشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۱

امروز رفته بودیم برای چکاپ دو ماهگی و اولین سری واکسن هاش. تو فاصله معاینه دکتر و اومدن پرستارها برای زدن واکسن تو بغل من خوابش برد. همون موقع توی کلینیک دو تا نوزاد دیگه هم اومده بودن برای واکسن زدن. یکیشون توی اتاق بغلی ما بود و صداش قشنگ تو اتاقی که ما نشسته بودیم می اومد. برای همین وقتی واکسنش رو زدن، ما صدای گریه اش رو بلند و واضح شنیدیم. پسر من یهو از خواب پرید، چشمهاشو باز کرد، و بعد از چند ثانیه گوش دادن به صدای گریه دردناک یه نوزاد دیگه چنان زد زیر گریه که نگو و نپرس. یه گریه بلند و عمیق انگار که واقعا جاییش درد می کنه. یعنی بچه ها صدای گریه هم رو می شناسن؟ یعنی واقعا برای پسر من صدای گریه یه بچه دیگه با یه صدای بلند بی معنی اینقدر فرق می کنه که به گریه اش بندازه؟ حس عجیبی بود. احساس می کردم فراتر از فهم من با یه آدم دیگه یه ارتباط عمیق برقرار کرده که من هیچ دسترسی بهش ندارم.

۱ نظر:

زرافشان گفت...

حالا کم کم اینقدر این "حس عجیب"میاد سراغت تا بفهمی "پسر تو " مال خودشه نه مال تو.فاصله فهمیدن تا قبول کردن و فاصله قبول کردن تا عمل کردن بهش ، سخت ترین بخش مادر بودنه.