امروز که باران ببارد 18 ساله می شوم...
شنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۲
تاحالا فقط عذاب وجدان پیش مامان بابا نبودن بود.
حالا عذاب وجدان اینکه مسیح هر روز اونا رو نداره هم اضافه شده.
و امروز توی فرودگاه فهمیدم که هر چی می گذره این دومی به جای اینکه عادی بشه سخت تر می شه....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر