یک برنامه دو برای تازه کارها پیدا کرده ام و هر روزصبح یوسف را می گذارم توی کالسکه وتوی یک مسیر زیبای پردرخت پشت خانه نیم ساعت تمرین می کنم.قرار است بعد از 8 هفته بتوانم نیم ساعت پشت سر هم بدوم.
هر روز اسموتی میوه و سبزی می خورم.
ویتامین می خورم.
مرتب ضد آفتاب می زنم.
می خواهم شروع کنم کرم های نرم کننده شب و دور چشم بزنم.
هر چیزی که می خواهم بپوشم یک صدایی توی سرم می گوید :"این شکل خودت هست؟" انگار که دلم بخواهم فقط چیزهایی بپوشم که با روحم سازگار است.
یک کلیدی یک جایی توی مغزم روشن شده، و پرتم کرده به یک جای تازه زندگی. یک جور بحران میان سالی زودرس، ولی با بار مثبت. انگار یکهو انرژی زیادی پیدا کرده ام برای اینکه مواظب خودم باشم.
۱ نظر:
ایول.
ارسال یک نظر