پسرک کوچک بالاخره چهاردست و پا می کنه. ولی برعکس چیزی که من فکر می کردم علاقه ای بهش نداره. تصمیم گرفته راه بره و ثانیه ای دست از تلاش بر نمی داره. و حتی در همین 11 ماهگی هم می تونم قیافه مصممشو رو ببینم. که هی می افته و بدون هیچ شکایتی دوباره بلند می شه. با صدای بلند می گه :"اِه.." که یعنی دستتو بده، و باز سعی می کنه قدم برداره. خلاصه که پشتکارش به نظر میاد به امیر رفته.
کلا هر چی می گذره بیشتر احساسم می کنم که مسیح بیشتر شبیه منه و یوسف بیشتر شبیه امیر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر