اسم خودم را گوگل می کنم و می روم روی صفحه عکسها. ردیف اول همه عکسهای خوشحال و خندان من است که گوگل توی تویتر و ساندکلود و اتسای و لینکداین پیدا کرده. یکی یکی وبسایتها را باز می کنم، ساین این می کنم، و دنبال راهی می گردم که عکسهای خندانم را پاک کنم. عکسهای خندانی که موهایم تویشان پیدا است. عکسهای خندانی که از سال بعد، دیگر صرفا یک عکس ساده از زندگی واقعی من نیست و شاید یک جایی یک کسی را که زوری بالای سر من دارد ناراحت کند.
بعضی ها را می شود بدون عکس گذاشت، برای بعضی ها باید یک صفحه سفید جایگزین عکسم کنم. انگار با هر کلیک رد آزادیم را از صفحه های عمومی وب پاک می کنم. و هی یک چیزی تو قلبم می تپد. تپشی که یادآور دلهره هایی است که دیگر بهشان عادت ندارم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر